دست خط سهراپ سپهری. ما شاعری داریم به نام سهراب سپهری . شعر های او نه آب را گل در فرودست کفتری می خورد یک منتقد مشهور ایرانی نقدی پر سر و صدا بر آثار او می محسن مخملباف می گوید روزی یکی از دوستان من نزد سپهری شما به این نگاه شاعرانه دقت کنید. اگر طبع بشر به این من تصورم این است که ما اول خشونت را روی حیوانات
مداحی های حاکم پسند است و نه فحاشی های مخالف پسند. او در آن سوی این درگیری ها به توسعه ی مهرورزی مشغول بود است. او
شعری دارد درباره ی آب خوردن یک پرنده :
نکنیم
انگار
آب
نویسد که " در شرایطی که آمریکا در ویتنام بمب ناپالم می ریزد و آدم می کشد ، تو نگران آب خوردن یک کبوتری؟" سپهری در یک
مجلس دوستانه به او پاسخ می دهد : " دوست عزیز ، ریشه ی قضیه در همین جاست . برای مردمی که از شعر
نمی آموزند که نگران آب خوردن یک کبوتر باشند ، آدم کشی در ویتنام یا هر جای دیگر بدیهی است."
مهمان بود. موقع گفت و گو ، سوسکی وارد اتاق می شود و دوست من قصد داشته آن را با دمگایی بکشد.
سپهری جلوی او را می گیرد و می گوید :" تو فقط می
توانی به او بگویی که به تاقت نیاید." دوست ما سوسک را با دمپایی می
گیرد و به بیرون پرتاب می کند.
سپهری گریه اش می گیرد که صاحب جانی در این جهان مجروح
شد و از دوست من می
پرسد که " نیندیشیدی اگر در نیمه شب پای سوسک بشکند و با توجه
اینکه سوسک ها به
اندازه ی ما آنقدر متمدن نیستند که بیمارستان داشته باشند چه خواهد شد؟ و از کجا معلوم که این
سوسک مادر بچه سوسکی نداشته باشد که منتظر بازگشت او به خانه باشد؟"
لظافت برسد که نگران آب خوردن یک کبوتر از آب زلال باشد یا نگران مجروح شدن یک سوسک ، طبیعتا این همه خشونت دامن نمی زند . به
راحتی در هرجا آدم نمی کشد.
امتحان کرده ایم. بعد به خشونت با آدمی کشیده شده ایم. مردم آلمان اول به سگ کشی در خیابان ها دست زدند با این توجیه که بهداشت
عمومی به خطر افتاده ، اما فراموش کردند که این اولین تمرین برای روشن کردن شعله در کوره های
آدم سوزی است.مورخان فراموش کردند این سگ کشی را به عنوان یک واقعه ی تاریخی ثبت کنند و روانشناسان فراموش کردند ،
تاثیر آن را بر روان مردم آلمان بسنجند. چرا که عصر پزشکان بود و دوران نجات جنس انسان از بیماری
هاری.
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |